- سارا: آقا حمید، بریم دیگه.
- حمید: آره بریم یه لنگه پا وایسیم تو خیابون دیر میشه درشو میبندن آخه. زن دیدی اولِ زندگی به شوهرش بگه باهات نمیام مسافرت؟ خب نیا به درک، من بلیطِ قطار گرفتم مهران ایناها، میگه نمیام.
- سارا: من اشتباه کردم آقا حمید شما ببخشین.
- حمید: این الان جلو تو داره اینجوری میگه آقا حمید ببخشیدا، الان بالای پله ها گند زد به هیکلِ من رفت.
- مهران: بابا، چیزی نشده که ...
- حمید: خودتی سارا خانم ...
- سارا: این حالش بد میشه، نمیفهمه چی میگه، وگرنه هیچ چی نشده.
- حمید: من حالم بده یا تو که یارو وسطِ عروسی اومده گند زده به هیکلِ من میگی برو زنگ بزن بگو ببخشید اینورِ صورتمو گند زدی بیا اینورم گه بزن.
- سارا: مثلِ آدمم که بلد نیستی حرف بزنی.
- مهران: بیا برو بیرون دیگه، اِ، آدم با زنش اینجوری حرف میزنه جلو مردم؟
- حمید: تو که نمیدونی چی شده که.
- مهران: اِ هرچی شده حمید جان. تموم شد رفت دیگه.
- حمید: آره تموم شد رفت، مرتیکه خرسِ گنده پسرعموش اومده وسطِ عروسی یه لنگِ سوراخ آورده قر میده لنگیا لنگیا ... باید اونجا جرش میدادم مرتیکه رو، من باید زنگ بزنم بگم ببخشید بهش؟
- سارا: من گفتم بگو ببخشید؟ من گفتم یه زنگ بزن، من چیزی نگفتم، چرا همچی میکنی تو؟
- حمید: من باید لت و پارش میکردم.
- سارا: نه که نکردی، نه که نکردی، با کله زدی تو صورتش.
- حمید: کمش بود.
- مهران: برو بیرون ...
- حمید: صبر کن کارت دارم، میگم کارت داری، میذاری میری؟
- مهران: بابا ول کن حمید ...
- حمید: بیا کارت دارم ...
- مهران: بس کن بابا ...
- حمید: برا خودت دارم میگم دیوونه، اِ، دو ساعت دیگه میان میبرنت، یه ساعت پیش با ماشینِ تو یه موتوریو زیر گرفتم، پسرعموی این تو عروسی گه زد بم نفهمیدم چی شد پیچیدم تو ورود ممنوع، سرِ کوچه پیچیدم موتوری اومد زدم بهش رفت، کاسبای محل شماره تو ورداشتن، هرچی به این خانم میگم بذار پیاده شیم بریم برسونیمش بیمارستانی جایی، میگه نه ولش کن گیر می افتیم، همین که خودشو زده به موش مرده بازی.
- سارا: چرا نمیفهمی ما اصلا به اون نخوردیم تو حالت ... تو حالت خوب نیست ...
- حمید: نخوردیم، بله، ماشین اینجوری اینجوری شد ما بهش نخوردیم، بله، یه ساعته میخوام بهت بگم همین نمیذاره. فقط میخواد جیم بزنه.
- سارا: به خدا خودش لیز خورد، اصلا ما بهش نخوردیم، من دیدم سرش خورد به جدول، از بغلِ من رد شد اون اصلا ندیده، چرت و پرت میگه، من دیدم ...
- حمید: تو چشمِ همه داری دروغ میگی ...
- سارا: نکن ...