- مرتضی: باباجان بذار برم، به تو ربطی نداره.
- محمود: پاشین برین بیرون ... همیشه که نمیتونی تو خونه بشینی، بچه رو ورمیداره میره ... بچه ها برین بیرون، بفرمایین ... بگیر بکش.
- مرتضی: نمیخوام.
- محمود: بگیر بکش آروم شی.
- مرتضی: نمیخوام بابا ولم کن.
- محمود: بگیر بکش آروم شی ... موضوع چیه؟
- مرتضی: بابا دهنِ منو زده این. زندگیمو گند زده بهش ولمم نمیکنه ... اِ اِ اِ اِ تو این خرتوخریِ شبِ عید تو باید خونه و زندگیو بچه تو بذاری یه چادر سرت بکنی بیای اینجا ظهر تا حالا منو چک بکنی؟
- محمود: اونوقت تو هم باید بری تو خیابون بگیری بزنیش ... مرتضی تو یه کارایی میکنی بعضی موقعها آدم میمونه.
- مرتضی: آبرو منو تو اون مجتمع برد اینجا هم ولم نمیکنه، اینجام آبرومو برد.
- محمود: میرفتی بی سر و صدا صداش میکردی میفرستادیش خونه بعد تو خونه با هم صحبت میکردین به این آبروریزی هم تو خیابون نمیرسید.
- مرتضی: نمیدونم، نمیدونم محمود به قرآن اصلا روانی شدم، اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم. بیا، خیرِ سرم یعنی من فردا مسافرم ... بابا بذار برم تا از این بدبختترم نکرده.
- محمود: حالت خرابه میری وضعو بدتر میکنی.
- مرتضی: بچه رو ورداشته داده دستِ این کارگره، آخه این کیه؟ این کارگره کیه بچهتو میگی ببره خونه؟ همهش دنبالِ این دیوونه بازیاس.
- محمود: چیزی دیده ازت؟ سوتی یی دادی؟
- مرتضی: چی دیده بابا چی دیده؟ بیا برو، بیا برو بپرس بگو آخرین دفعه یی که تو تو این خونه خانم غذا درست کردی کی بوده؟ برو از همسایه ها بپرس آخرین دفعه یی که از این خونه بوی غذا اومده کی بوده؟
- محمود: بنظرم تو یه گافی دادی، و اِلا خانمت دیوونه نیست ظهر تا الان وایسه اینجا کشیکِ تو رو بده.
- مرتضی: چی داری میگی تو محمود؟ خیر سرم یازده ساله بات رفیقم، کی من همچین غلطی کردم؟
- محمود: پس واسه چی بت شک داره؟
- مرتضی: من چه میدونم، به قرآن نمیدونم اصلا نمیفهمم چی داره میگه، آقا تا هفتۀ پیش دهنِ منو زده بود آقا بریم بریم بریم بریم بریم، کجا بریم خانم، کجا بریم کجا باید بریم؟ باید بریم دوبی، بریم دوبی، گفتم چشم بریم دوبی، گفتم میبرمش یه دوریش میدم، خب یهکم حال و هوا از سرش میافته برمیگردیم میایم، امروز صبح میگه نمیاما، نمیام، نمیاما یعنی چی آخه؟ گفت خونه رو رنگ بزنیم گفتم چشم خونه رو رنگ میزنیم، تو خونه یارو تلفن زده آقا خونه تون چند؟! میگم یعنی چی چند؟ میگه آگهی دادین! رفته خونه رو بدونِ اجازۀ من آگهی کرده. بیا ... یه حرفایی جلوی بچه به من میزنه که اصلا من آب میشم.
- محمود: در هر صورت بنظرِ من نباید تو ...
- مرتضی: آقا من دلم به حالِ خودش میسوزه.