توضیح صحنه:
مرد، زن و دختربچه اش را برای فراهم کردنِ مقدماتِ مهاجرت و پیوستنِ خودش به آنها به خارج فرستاده، اما بعد از روابطِ زنش با مردی دیگر و اقدامِ زن برای گرفتنِ پناهندگی آگاه شده است. در این صحنه، مرد با زنش که همراهِ کودکشان در کمپِ پناهندگان است تلفنی صحبت میکند.
متن فیلمنامه:
- مهناز: بهت احتیاج دارم حامد. ببین اینجا هیچکی فارسی بلد نیست، بنابراین دوستت دارم، دورت می گردم.
- حامد: این مرتیکه ی ... حالا که هر کاری دلت خواسته کردی به من احتیاج داری؟
- مهناز: سلام صبح بخیر
- حامد: ما کِی از پناهندگی حرف زده بودیم؟
- مهناز: سلام
- حامد: مگه قرار ما اقامت نبود فقط؟
- مهناز: قرارمون بود ولی من و نازی...
- حامد: به هر قیمت، به هر شکل؟
- مهناز: قیمتش، شکلش برای من مهم نیست حامد.
- حامد: برای من؟ یعنی من پدرِ نازی نیستم؟ یعنی گور پدر من؟
- مهناز: قیمتش 2500 تا بود که تو دادی. معذرت می خوام که هدر رفت. شکلشم بدشانسی آوردم و الا الان از سوئد بهت زنگ می زدم نه از کمپ آواره ها.
- حامد: ببینم آقای شریف پسرخاله ی منه یا پسر عمه ی تو؟
- مهناز: آها خب این رو زودتر بگو. آقای شریف رفیق تو بوده، نبوده؟
- حامد: بوده، دیگه نیست. و تو اینو می دونستی؟
- مهناز: تصادفی دیدمش.
- حامد: تصادفی؟ تصادفی بارها پای تلفن باهاش حرف زدی؟
- مهناز: بس کن.
- حامد: تصادفی با هم می رفتین چه می دونم جشن، مهمونی، کوفت، زهرمار لای قبرستون.
- مهناز: حامد، بفهم چی میگی. متاسفم که قضیه به این سادگی... بابا در مورد سوئد یه سوالایی داشتم از شریف پرسیدم.
- حامد: اِ ایشون سوئد زندگی می کنن؟
- مهناز: آره برای کارش میاد آلمان.
- حامد: ایشون دولت سفیر سوئدن توی اون... خراب شده؟
- مهناز: حامد من کِی تا حالا بهت دروغ گفتم؟
- حامد: هیچ معلوم نیست که دروغ نگفته باشی. بس که من ساده و زودباور و خرم. گوشی رو بده به نازی.
- مهناز: نواراشو پست کردی؟
- حامد: نه هنوز. گوشی رو بده به نازی.
- مهناز: نازی نیست الان. با پلیس مصاحبه داره.
- حامد: وای نازی... پلیس...
- مهناز: الو حامد... الو
- حامد: زود برگردید ایران.
- مهناز: برگردیم؟ مگه من آلت دست توام؟
- حامد: نه من آلت دست توام
- مهناز: ما با هم توافق کرده بودیم. من اینجا دارم به هر دری می زنم که بمونم. حامد زندگی تو اردوگاه پناهنده ها خیلی سخته
- حامد: مگه من...
- مهناز: حالا که نازی هم داره این سختی رو تحمل می کنه، براش سخت ترش نکن.
- حامد: نازی رو کرده چتر خودش، نازی رو کرده سپر خودش.