- ناصر: دستم از همه جا کوتاست، نکن با ما اینطوری.
- صمد: مغزِ خر خوردم سرِ چُس قرون بیام شرفمو به باد بدم؟
- ناصر: شرف کدومه بشر، وجود ندارید، میترسین، همهتون.
- صمد: از تو؟
- ناصر: نه از پول، پولِ زیاد، میلیارد، من اشتباه کردم تو قدِ این حرفا نیستی، صحبت سرِ ده بیست میلیون بود معامله رو هوا جوش میخورد، هرکی یه اندازه ای داره دیگه، مثلا من خودم، سه چار هزار میلیاردو شاید نفهمم ولی دویست سیصد میلیاردو میفهمم، ولی بابا تو دیگه اندازه ت خیلی کوچیکه، رقمِ گنده میگن کلا نمیفهمی، مخت نمیکشه، نهایتا پنج شیشتا صفرو هندل کنی اونم به ریال نه تومن.
- صمد: اونوخت اینا نونِ بازوت بوده درآوردی؟
- ناصر: به بازو نیست به جیگره.
- صمد: ببین من اولش میخواسم یهجوری بزنمت، عینِ اسب شیهه بکشی، ولی الان میبینم این جلز ولز زدنت از صد تا زدن بدتره.
- ناصر: تو باید تا عمر داری منو دعا کنی نه که بزنی.