خلاصۀ صحنه:
قاضی شارع، قاضی القضاتِ شهرِ باشتین که همواره در خدمتِ مغولان بوده است، این بار خود توسطِ مغولان محاکمه شده در دفاع از خود حرف می زند.
متن فیلمنامه:
- قاضی شارع: ریسمان دار را بدهید تا من خود به گردن خویش ببندم. چه کسی محاکمه را انجام می دهد؟ قاضی کدام شماست؟ می خواهم اعتراف کنم. من... من واعظ باشتین، پیوسته حق شما اعیان باشتین را از مردم گرفته ام. جرمم بس سنگین است. اگر من نبودم ای اعیان باشتین، اکنون بسیاری از شما آسایش مرگ می داشتید. من نگذاشتم ایلخان گرگان در باشتین خونی بریزد. من تمام عمر حق مغولان را از مردم بینوا ستاندم. من قاضی القضات باشتین نگذاشتم خون نجیبی ریخته شود. اکنون مرا محاکمه کنید، چون تا آنجا که در توان داشتم خون بینوایان را نیز پاس داشتم. حق ایشان را نیز از خاران ستاندم، مرا محاکمه کنید. چون برای رضا خدا هرگز از جان خویش دریغ ننمودم. چه سنگین است بار این تهمت، خونم را بریزید، سرم را از تن جدا کنید، لاشه ام را بر دار کنید. چه سنگین است بار این تهمت، یک لحظه در این کار تامل نکنید. مرا بکشید، له کنید، بر دار کنید تا عبرت بینندگان شود. قاضی کدام شماست؟ می خواهم اعتراف کنم.